پایگاه رسمی محمدرضا امیری و مرکز اعتقادی منتظران ظهور



حدیثی از امام حسین (ع) در نکوهشِ ایرانیان در سفینه البحار نوشته شیخ عباس قمی (ره) موجود است به این مضمون: هواخواهان ما عرب و دشمنان ما عجم اند باید ن ایرانیان را به بردگی گرفت و مردانشان را از دم تیغ گذراند. حال واقعیت چیست؟

 

ابتدا باید این نکته را متذکر شویم که این حدیث از امام صادق(ع) است نه از امام حسین(ع) و شبهه افکنان این حدیث را به امام حسین(ع) نسبت داده اند تا حب ایرانیان را نسبت به محرم و اربعین نشانه بگیرند.

نکته مهم این است که قسمتِ دوم حدیث یعنی از قسمت باید ن تا آخر این قسمت به هیچ عنوان در سفینه البحار و منبع اصلی این حدیث یعنی معانی الاخبار شیخ صدوق(ره) ص 403 نیامده است و این قسمت توسط شبهه افکنان جعل و به حدیث اضافه شده است.

حال باید به توضیح قسمت اول حدیث که هواداران ما عرب و دشمنان ما عجم هستند بپردازیم :

اولاً: کلمه عرب در لغت به معنی کسی است که خوب  فصیح حرف میزند و عجم به معنی کسی که است که بد و غیرفصیح حرف میزند.

برای مثال اعرابِ حجاز،  دو قبیله حیره و غسان را با این که از نظر نژاد و ملّیت عرب بودند عجم میدانستند و آن ها را به عنوان عرب قبول نداشتند چرا که این دو قبیله در کنار مردم روم و ایران زندگی می کردند و رفته رفته اصالت زبانشان را از دست دادند (تاریخ خلفا،ج1 ص156)

پس عجم به معنی ایرانی نیست بلکه شامل کسانی است که بد حرف میزنند و در این حدیث منظور از عجم کسانی اند که احادیثِ اهلبیت(ع) را بد روایت میکنند و با بد سخن گفتن شان به احادیث و به تبع آن به معارف الهی ضربه می زنند.

ضمن این که امام صادق(ع) نماینده و خلیفه آن خدائی است که بین هیچ یک از بندگانش فرق نمیگذارد. پس چطور خلیفه و جانشین او بر روی زمین تبعیض قائل میشود؟

اما شاید برای شما جالب باشد که بدانید قسمت دوم حدیث که به امام(ع) نسبت داده شده است در اصل از چه کسی است؟

بعد از این که محدث قمی(ره) حدیث امام را ذکر می کنند، نظر عمر بن الخطاب را نسبت به ایرانی‌ها (فارس‌ها) تحت عنوان سوءُ رأیِ الثانی فِی الأعاجم» نقل می‌کند با این عبارت:

وقتی اسیران فارسی زبان (ایرانیان) را به مدینه آوردند، دوّمی(عمر بن الخطاب) خواست زن های آنان را بفروشد و مردان آنها را غلام و بردة عرب قرار دهد و تصمیم گرفت افراد معلول و ناتوان و پیرمرد را در طواف و اطراف بیت الله الحرام، سوار بر پشت آنها (ایرانیانِ به بردگی گرفته شده) کند. امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) فرمود:

به راستی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: کریم هر قومی را احترام کرده، گرامی دارید هر چند با شما مخالف باشند، این در حالی است که ایرانیان مردانی حکیم و دانشمند و انسانهایی با شخصیت و با کرامت‌اند، آنها بر ما سلام کرده و درود فرستاده و میل به اسلام پیدا کرده‌اند. و من سهم غنیمت خودم و حق بنی‌هاشم از آنها را، برای خوشنودی خدا آزاد کردم!!

ملاحظه بفرمائید این خلیفه دوم بوده است که از ایرانیان متنفر بوده و امیر مومنان(ع) چگونه از ایرانیان به عنوان مردان با فضیلت نام برده و خلیفه را منع می کند اما شخص شبهه افکن سخنان خلیفه دوم را به امام معصوم(ع) نسبت داده است.


شبهه:

در یک سخنرانی شنیدم امام صادق علیه سلام ذوالقرنین را عبدالله بن ضحاک معرفی کردند، سخنران گفته است ضحاک همان آستیاگ پدر بزرگ کوروش است پس کوروش همان ذوالقرنین است آیا درست؟


پاسخ:

1️⃣ اینکه کوروش از پدر بزرگ مادری، به قوم ماد متصل باشد و پدر بزرگ وی #آستیاگ یا آژی دهاک باشد شدیدا مورد تردید است.

باستان شناسان و تاریخدانان متعددی بیان کرده اند که کوروش هیچ ربطی به آستیاگ ندارد که برای نمونه چند مورد را بیان میکنم :


۱.کت مورخ مشهور یونانی :

کت که در دربار هخامنشیان زندگی می کرد گفته است؛آستیاگ هیچگونه قرابتی(نسبت) با کوروش نداشت.

(حسن پیرنیا، ایران باستان، جلد اول، ص ۲۴۰)


۲.ماریا بروسیوس : 

ماریا بروسیوس تاریخدان و ایران شناس مشهور این نظر را که آستیاک و کوروش بایکدیگر نسبت خانوادگی داشته باشند را شدیداً رد میکند و آنرا یک دروغ برای همراه کردن مردم ماد و تایید کوروش نزد آنها میداند.

(ماریابروسیوس،ایران باستان،صفحه۲۶)


۳.والترهینتس :

والتر هینتس، تاریخدان،زبان شناس بزرگ آلمانی صراحتا بیان میکند اینکه کوروش از طرف مادری به آستیاگ پادشاه ماد ربط داشته باشد یک دروغ بزرگ تاریخی است که آنرا پارسیان برای مشروعیت بخشی و همراهی قوم ماد مطرح کرده اند.

(والتر‌هینتس‌،داریوش و ایرانیان،ترجمه پرویز رجبی،نشرماهی،صفحه۹۲ و ۹۳)


2️⃣ این روایت، آنگونه که شیخ صدوق نقل کرده، از جهت سند، مرفوع است. یعنی سند آن افتادگی دارد و لذا به خودیِ خود حجیت ندارد، دیگران نیز این را روایت را از شیخ صدوق نقل کرده اند.

(شیخ صدوق، الخصال، قم: انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1362، ج 1، ص 255.)

3️⃣در مقابل این دست روایاتِ ضعیف‌السند، روایاتی داریم منسوب به اهل بیت علیهم السلام که می‌گویند ذوالقرنین جوانی از اهل روم بود.


متن روایت: قَالَ: جِئْتُمْ تَسْأَلُونِّی عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ، قَالُوا: نَعَمْ، قَالَ: کَانَ غُلَاماً مِنْ أَهْلِ الرُّومِ ثُمَّ مَلَکَ، وَ أَتَى مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَ مَغْرِبَهَا، ثُمَّ بَنَى السَّدَّ فِیهَا. قَالُوا: نَشْهَدُ أَنَّ هَذَا کَذَا.


سند: عبد الله بن جعفر حمیرى، قرب الإسناد، قم: مؤسسة آل البیت، 1413 هجری قمری، ص 322؛ فیض کاشانى، تفسیر الصافی، تهران: مکتبه الصدر، 1415 هجری قمری، ج 3، ص 258؛ شیخ حویزی، تفسیر نور الثقلین، قم: انتشارات اسماعیلیان، 1415 هجری قمری، ج 3، ص 293.


4️⃣ بر فرض اینکه نام عبداللّه ابن ضحاک را قبول کنیم در روایات آمده عبداللّه ابن ضحاک ابن سعد (در برخی نسخه ها آمده است مَعد) یعنی نام جد عبداللّه ، سعد یا مَعد بوده و تطبیق آن با کوروش هخامنشی صحیح نیست


سند: شیخ صدوق، الخصال، ترجمه یعقوب جعفری، قم: نسیم کوثر، 1382، ج 1، ص 369؛ شیخ صدوق، الخصال، ترجمه مرتضی مدرس گیلانی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات جاویدان، 1362، ج 1، ص 202؛ سید هاشم بحرانى، البرهان فی تفسیر القرآن‏، قم: انتشارات مؤسسه بعثه‏، 1374، ج 3، ص 674


واحد پاسخگویی به شبهات» مجموعه منتظران ظهور


ناصر الدین البانی از علمای سلفیه و مورد قبول بزرگان وهابی در کتاب سلسلة الاحادیث الصحیحة» در حدیثی در مورد حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) عنوان داده: (قیام حضرت مهدی، حقیقتی نزد علماء است)[1]


وی در مورد این حدیث، به بررسی سندهای مختلف پرداخته و چند سند را با شروط بخاری و مسلم صحیح دانسته و تأیید ذهبی را در آن‌ها آورده است، و گفته از کسانی‌که این روایت را تصحیح کرده‌اند (صحیح دانسته‌اند)، ابن‌تیمیه است که می‌گوید: احادیثی که به آن‌ها برای قیام حضرت مهدی احتجاج می‌شود، احادیث صحیحی است که ابوداود، ترمذی، احمد بن حنبل و دیگران از ابن‌مسعود و دیگر راویان، روایت کرده‌اند»[2] سپس اسم 11 عالم را می‌برد و می‌گوید آنان و تعداد زیادی از علما، احادیث قیام حضرت مهدی را صحیح دانسته‌اند.


البانی در پایان می‌گوید برخی از علما به دلیل خرافاتی که حول جریان مهدویت دیده‌اند، گمان کردند که این خرافات، لازمه اعتقاد به قیام حضرت مهدی است و اصل قیام را منکر شدند.[3]


البانی می‌گوید: مثلاً پس از فتنه جهیمان[4] برخی این عقیده صحیح (قیام حضرت مهدی) را منکر شده و عقاید دیگری را در همین زمینه مثل نزول حضرت عیسی در آخرامان که با احادیث صحیح به تواتر اثبات شده است، منکر می‌شوند و هرکس که قیام حضرت مهدی را منکر شود، نزول حضرت عیسی را نیز منکر می‌گردد.


این افراد (که عقیده خروج حضرت مهدی و نزول حضرت عیسی را منکر می‌شوند) نزد من مانند کسانی هستند که الوهیت خداوند را منکر شوند، به دلیل این‌که این ادعا را بعضی از فراعنه دارند.[5] و همان‌گونه که با ادعای الوهیت توسط فراعنه، اعتقاد به الوهیت خداوند باطل نمی‌گردد، با ادعای مهدی‌های دروغین هم عقیده قیام حضرت مهدی، خرافی و باطل نمی‌شود، بلکه با روایات متواتر و صحیح اثبات شده است.


پی‌نوشت:

[1]. سلسلة الأحادیث الصحیحة، البانی، ج4، ص38.

[2]. همان، ج4، ص41.

[3]. همان، ج4، ص43.

[4]. به رهبری جهیمان بن محمد بن سیف العتیبی، مسجدالحرام تصرف شد. او معتقد بود که شوهر خواهرش، محمد عبدالله القحطانی، همان مهدی است که بازگشته تا اسلام را نجات دهد. او برای اثبات گفته‌های خود از احادیثی سخن می‌گفت که در آن بازگشت مهدی پیش‌گویی شده بود. این گروه اولین روز سال ۱۴۰۰ هجری قمری را برای تصرف مسجدالحرام در نظر گرفتند، تا منطبق بر بعضی از احادیث دربارهٔ تاریخ قیام مهدی باشد.»

[5]. سلسلة الأحادیث الصحیحة، البانی، ج4، ص43. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.


جدیدترین تحقیق موسسه پیو ریسرچ(معتبر ترین مرکز آمارگیری دنیا) که 12  روز پیش (31 ژانویه، 11 بهمن )منتشر شد حاکی از آن است که مردم مذهبی زندگی بسیار شادتری نسبت به مردم بی دین دارند.

People who actively practice a religion may be happier than the rest, according to a new study. a Pew Research study analyzed survey data from more than two dozen countries to compare the self-reported lifestyles of religious and non-religious people

بر اساس یک مطالعه جدید ، مردمی که به صورت فعالانه اعمال دین را انجام می‌دهند، ممکن است از بقیه مردم شادتر باشند . تحقیقات موسسه ی پیو ریسرچ داده های نظر سنجی  را از 24  کشور برای مقایسه با گزارش ها ارسالی مردم از شیوه زندگی افراد مذهبی و غیر مذهبی بررسی کرد

Overall, the researchers found actively religious people tend to be happier, though they aren’t necessarily healthier in terms of exercise or obesity rates

به طور کلی محققان دریافتند که افرادیکه به صورت فعالانه اعمال دین را انجام می‌دهند تمایل بیشتری برای شاد بودن دارند. اگرچه انها در بحث ورزش و درجه چاقی وما سالمتر نبودند. (دیندار بودن انسان را از ورزش کردن معاف نمی‌کند)

Greater thinkers have been pondering why people believe in god for centuries. Religious activities make our brains feel good, encouraging us to repeat them. In addition, household norms tend to encourage people to be religious. 

متفکران بزرگ همواره تفکر کرده اند که چرا مردم برای قرن  به خدا باور دارند. فعالیت مذهبی باعث ایجاد احساس خوشایند در مغز ما می‌شود و همین احساس خوشایند باعث می‌شود که مجددا آن عمل را تکرارکنیم . علاوه بر این هنجارهای خانواده تمایل دارند افراد را به داشتن مذهب تشویق کنند

While the link between religion and health may not have been so clear, the findings on self-reported happiness are ‘striking,’ the researchers say. The study broke religious participation down to three categories are: Actively religious (regular participation), ‘inactively religious’ (claim a religious but attend services infrequently), and ‘religiously unaffiliated’ (people who do not identify with any religion). More than a third of actively religious adults in the US (36 percent) described themselves as ‘very happy’ in the surveys, compared to a quarter of both inactive and unaffiliated Americans.

محققان می‌گویند در حالیکه ممکن است رابطه دین و سلامتی به طور کامل روشن نباشد ، گزارش های شخصی قابل توجه و کمک کننده هستند. این مطالعه مشارکت مذهبی را به سه بخش تقسیم می کند. . مذهبی فعال،  مذهبی غیر فعال و و بدون وابستگی مذهبی.  بیش از یک سوم مذهبی های فعال در آمریکا خود را در این نظرسنجی در مقایسه با دو گروه دیگر بسیار شاد  معرفی کردند

Religious people may also tend to make healthier lifestyle choices, often reporting that they smoke and drink less than non-religious people.

مردم مذهبی همچنین ممکن است  به انتخاب شیوه زندگی سالمتر  تمایل داشته باشند . اغلب گزارش های حاکی از آن است که انها نسبت به مردم بی دین  کمتر سیگار میکشند و کمتر شراب می نوشند

لینک این تحقیق در دیلی میل:

https://www.dailymail.co.uk/sciencetech/article-6671815/Religious-people-happier-dont-actively-participate-faith-study-finds.html

لینک این تحقیق در موسسه ی پیو:

http://www.pewforum.org/2019/01/31/religions-relationship-to-happiness-civic-engagement-and-health-around-the-world/


بین ساواک و شیخ محمود حلبی مراسلاتی رد و بدل می شده است. بنابر محتوای برخی از این نامه ها حلبی آمادگی خود را برای ارائه هرگونه اطلاعاتی درباره فعالیت و نحوه عملکرد انجمن به مراجع امنیتی اعلام می کرد. یکی از مهمترین نامه ها که مبین ارتباط انجمن و ساواک است نامه حلبی به سرهنگ جعفری،رئیس اداره اطلاعات کشور در تاریخ ۱۳۴۵/۱/۶ درخصوص محودیت های فعالیت انجمن در یزد است. 

در بخشی از این نامه آمده است:مخلص حلبی واعظ که به فرموده حضرت آیت الله گلپایگانی،راجع به فعالیت های حزب بهائیه و مبارزات علمی حضور محترم عالی در اداره شهربانی رسیدم و چگونگی این مبارزات را به عرض عالی رساندم و خواطر شریفتان را از توسعه فعالیت های بهائیه در تبلیغات مسموی که دارند مستحضر نمودم ؛حضرتعالی نظر به حسن نیت و صفای فطرتی که دارید به پیروی از منویات مقدسه اعلی حضرت همایون شاهنشاهی ابراز موافقت و اظهار لطف فرمودید.

حتی آنکه شماره تلفن منزل را مرحمت داشتید در مواقع ضرورت،مطالب لازمه را معروض خدمت بدارم.»

از این نامه ارتباط انجمن حجتیه و شخص آقای حلبی با ساواک کاملا مشخص است و در زمانی که بسیاری از جوانان انقلابی توسط ساواک شکنجه می شدند رئیس انجمن با چنین ادبیاتی سعی در اغنای رژیم طاغوت برای مبارزه با بهائیت دارد!

منبع: آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،پرونده شیخ محمود حلبی،شماره ۱۶۱۵ 


پرسش و پاسخ با محمدرضا امیری:

برگرفته از کرسی آزاد اندیشی با موضوع مهدویت» | ج3

برگزار شده در تالار گفتگوی مجموعه ندای شیعه | مورخه جمعه 6 اردیبهشت 98

☑️ #پرسش:

سلام خسته نباشید

چگونه میشود یک منتظر واقعی بود

✅ #پاسخ:

سلام علیکم

برای درک واقعی مفهوم انتظار و اینکه یک منتظر واقعی بود ابتدا  باید پیرامون وظایف منتظران مطالعه و تحقیق شود با استفاده از کتب مربوطه همچون مکیال المکارم که بسیار موثر است

سپس با شناخت ظرفیت های شخصی خود در راستای ظهور حضرت قائم علیه السلام فعالیت کنید

☑️ #پرسش:

فلسفه و دلائل غیبت امام زمان چیه

مگر نه اینکه خدا به هر کاری قادر هست یعنی نمیشد امام زمان بین مردم ظاهر باشن و حوکمت کنن بدون اینکه اسیبی ببینن؟؟

✅ #پاسخ:

سلام علیکم

فلسفه اصلی غیبت این است که با نبود امام علیه السلام در بین مردم ، مردم و خواص در متون دینی تفقه کرده و  پویایی دین را به کمال برسانند ضمن اینکه برخی حکمت های غیبت امام مهدی علیه السلام در روایات ائمه علیهم السلام ذکر شده است

برای حکومت حضرت علیه السلام نیز شرایطی مورد نیاز است که تا وقتی محقق نشود ظهور و دولت کریمه شکل نمیگیرد.

اگر حضرت در بین مردم باشد و خداوند بخواهد کاری کند که حاکمان جور نتوانند بر ایشان دست پیدا کنند این مسئله در منافات با اختیار بشر است و مستم جبر نسبت به حاکمان است که امری منتفی است

☑️ #پرسش:

کدام دلیل عقلی و نقلی وم وجود حجت الهی را اثبات می کند؟

✅ #پاسخ:

در بحث ادله نقلی:

روایات متعددی از مصعومین علیهم السلام دال بر وجود حجت الهی است

در سوره هود خداوند تعالی می فرمایند: لکل قومٍ هاد (برای هر قومی هدایتگری است) و به مقتضی این آیه شریفه وجود هدایتگری از جانب خداوند متعال برای ما لازم و ضروری است.

ادله عقلی:

پیامبر اکرم ص نیاز به جانشین دارند و باید جانشینان ایشان ستون دین باشند و راه ایشان را ادامه بدهند

در هر زمانی نیاز به جانشینی است تا مردم آن زمان رهبر خود را داشته باشند

به مقتضی دو مقدمه فوق در این زمان نیز لازم است رهبری (هر چند غائب از دیدگان) باشند تا مردم دچار سردرگمی یا به اصطلاح بحران هویت دینی نشوند

☑️ #پرسش:

اینکه خانواده ی امام عصر تو مثلث برمودا زندگی می کنند صحت داره؟

✅ #پاسخ:

سلام علیکم

اصل داستان مربوط به جزیره خصراء است که فاقد اعتبار و ارزش است برخی نیز مثلث برمودا را با جزیره خضراء مطابق دانسته اند که با فرض عدم اعتبار داستان جزیره خضراء، بحث درباره مثلث برمودا نیز فاقد اعتبار است

ضمن اینکه برخی پژوهشگران داستان مثلث برمودا را ساخته صهیونیسم میدانند که در راستای جهت دهی به آخرامان ساخته شده است

☑️ #پرسش:

در کتاب یار مهدی از انتشارات مسجد  جمکران  در یکی از احادیث نوشته شده بود هر حکومتی که قبل ازظهور امام زمان به وجود آید حکومت طاغوت است. میتوانید این حدیث را با نظام فعلی ما توضیح دهید

✅ #پاسخ:

سلام علیکم

منظور روایات حکومتی است که مستقلاً و خارج از چهارچوب ولایت ائمه علیهم السلام تشکیل شود و گرنه حکومت هایی که در راستای زمینه سازی ظهور امام عصر علیه السلام (همچون نظام ما) تشکیل شوند نه تنها مورد نهی نیستند بلکه در برخی روایات به آن ها تشویق شده است و الّا اگر ما منظور از قیام های قبل از ظهور را تمام قیام ها اعم از حکومت های مستقل و حکومت های دارای ولایت اهل بیت علیهم السلام بدانیم قیام حضرت سید الشهدا علیه السلام نیز شامل قیام های قبل از ظهور میشود حال آن که چنین نیست


آیا درست است که میگویند امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در قتل مردمِ ایران شریک بوده اند؟ چنانچه در تاریخ طبری نیز این مطلب ذکر شده است.


نکته اوّل این که تنها منبع نسبتاً کهنی که این مسئله در آن ذکر شده است، کتاب"تاریخ اُمم و الملوک" معروف به تاریخ طبری نوشته محمد ابن جریر طبری است.

نکته دیگر این که راویان این دسته از روایات دو شخص میباشند: 


نفر اوّل: علی ابن مُجاهد 

نفر دوم: سیف ابن عمر

 

نکته جالب این است که هر دو از کسانی اند که علمای اهل سنت و تشیع مثل عجلونی- شیخ طوسی(ره) و.) آن ها را به شدّت تضعیف نموده اند به گونه ای که حتی به علی ابن مجاهد لقب کفر، نفاق، زندیق بودن را داده اند و یا سیف ابن عمر شخصی است که نه تنها  در ذهن مریضش روایت درست میکرده، بلکه حتی صحابی نیز به صورت ذهنی می ساخته و از این موجودات خیالی روایت نقل میکرده است چنانچه علامه عسکری(ره) بیش از یکصد تن از صحابی را ذکر میکنند که اصلاً وجود خارجی نداشته اند بلکه ساخته و پرداخته سیف بوده است!!

(برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به رجال طوسی - رجال عیاشی - معجم رواة الحدیث – کشف الخفاء عجلونی و.) -(تاریخ بغداد، الخطیب بغدادی - متوفی 463ق- ج 12، ص 106) 

نکته پایانی باید ذکر کنیم این است که امام معصوم(ع) هیچ گاه نمیتواند زیرِ پرچمِ ظلم، قرار گرفته و برای آنها شمشیر بزند ضمن اینکه تمامِ مشاوره هایِ امیرالمومنین(ع) به گونه ای بوده که ایشان برای مصالح مسلمانان و از بین نرفتن جامعه اسلامی با جهل خلیفه زمان دست به این م ها میزدند امّا هیچ گاه مقام مشاور خلفاء را قبول نکردند.


داروین در نامه ای در اواخر عمرش اعلام می کند که هیچگاه وجود خدا را انکار نکرده است !

In my most extreme fluctuations I have never been an atheist in the sense of denying the existence of a God.— I think that generally (& more and more so as I grow older) but not always, that an agnostic would be the most correct description of my state of mind.

Dear Sir | Yours faithfully | Ch. Darwin

https://www.darwinproject.ac.uk/letter/DCP-LETT-12041.xml

در شدید ترین نوسان های زندگی ✖️من هرگز یک آتئیست در معنای انکار خدا نبوده ام ✖️ من فکر می کنم (عموما هر چقدر که بیشتر رشد می کنم ) و نه برای همیشه ندانم گرایی ،صحیح ترین توصیف از حالت ذهنی من باشد .

2-در اینجا آتئیست های ایرانی که اطلاعات کمی درباره ی این مفاهیم دارند، احتمالا در مخالفت با خداباور بودن داروین به شما می گویند او اعلام کرده که یک ندانم گراست !!

سوال : آیا یک ندانم گرانمی تواند خداباور باشد ؟! البته که می تواند . بسیاری از ندانم گرا ها از جمله خود داروین خداباور بوده اند و خداباوری ندانم گرا یک گرایش فلسفی است 

درباره ی خداباوری ندانم گرا در سایت زیر می توانید بیشتر مطالعه کنید 

https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%85%E2%80%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7

3- داروین بارها در نوشته هایش به وجود #خالق(creator) اشاره کرده است و حتی انتخاب طبیعی را تحت اراده ی خالق می داند که جهت اختصار فقط دو مورد را می آوریم:

1️⃣نمونه ی اول:

There is grandeur in this [natural selection] view of life, with its several powers, having been originally breathed by the Creator.

http://darwin-online.org.uk/Variorum/1859/1859-490-c-1860.html

این یک حالتی است [انتخاب طبیعی] و نقطه نظری است از زندگی و قدرتهای زیادی که اصالتا❌⬅️به وسیله ی خالق❌ در حالتهای مختلف ،تولید شده اند ،درحالی که این سیاره به چرخش ادامه می دهد و بر طبق قانون اثبات جاذبه که خیلی ساده است ،باحالت بسیارزیباو جالب "بی پایان آغاز" شروع می شود و به تدریج ادامه خواهد یافت .

کاملا واضح است که آتئیست ها خلقت را توسط یک خالق قبول ندارند ،اگر وجود خالق را بخواهند بپذیرند که دیگر خداناباور نخواهند بود ! پس اینجا نقطه ای است که داروین به آتئیست ها می فهماند که حتی طبق داروینیسم باور به خالق و خداوند اامی است ! 

2️⃣ نمونه ی دوم :

Belief in God—Religion.—There is no evidence that man was aboriginally endowed with the ennobling belief in the existence of an Omnipotent God. On the contrary there is ample evidence, derived not from hasty travellers, but from men who have long resided with savages.

از تبار انسان:

http://darwin-online.org.uk/content/frameset?pageseq=78&itemID=F937.1&viewtype=side

شاهدی وجود ندارد که به انسان از ابتدا باور شریف به یک خدای قادر مطلق اعطا شده باشد. در مقابل شواهد بسیاری وجود دارد که نه از مسافران تازه از راه رسیده [منظور انسان های بدوی است- مترجم]، بلکه از انسان هایی که مدت ها در مجاورت انسان های وحشی اقامت داشتند، نژاد های متعددی منشعب شده [derived] که وجود داشته و هنوز دارند، ایده ای درباره یک یا چند خدا ندارند و برای اظهار چنین مفهومی واژه ای در زبانشان ندارند. البته این پرسش که آیا یک خالق یا قانون گذار برای جهان وجود دارد، کاملا جداست و توسط بزرگترین اندیشمندانی که تاکنون بوده اند، پاسخ مثبت داده شده است.

بسیار جالب است که داروین می گوید بزرگترین اندیشمندان وجود خالق را پذیرفته اند ! 

✍️ در پایان دوستان عزیز هرگاه کسی را دیدید که احساس حماقت میکند، به او این موضوع را بگوئید که آتئیست هایی وجود دارند که فکر می کنند داروین که خودش می گوید خدارا انکار نکرده و حتی انتخاب طبیعی را تحت اراده ی خالق می داند ،نظریه ای ارائه کرده است که وجود خدا را رد می کند !


چار داروین یک آتئیست نبوده است!!

خوانندگان دوران مدرن همواره به دیدگاه‌های دینی چار داروین، طبیعت‌شناس (Naturalist) برجسته و نویسندۀ کتاب منشأ انواع (Origin of Species) که در سال ۱۸۵۹ چاپ شد، توجه کرده‌اند. کتاب‌فروشی‌ها و اینترنت مملو است از بحث‌های مختلف دربارۀ دیدگاه‌های داروین و تأثیر نظریۀ تکامل (Theory of Evolution) او بر دین.

در این بین، برخی داروین را به آتئیسم متهم کردند و برخی از طرفداران آتئیسم نیز نام داروین را برای تبلیغ، در لیست آتئیست‌های معروف آورده‌اند! برخی از مردم او را کافر و کسی که هیچگاه به کلیسا نرفته» می‌نامیدند. داروین این القاب (کافر، بی‌دین و.) را در رومۀ آلمانی the Frankfurtet Zeitung und Handelsblatt علامت زده‌بود. بدون شک این جمله، داروین را به خنده انداخته بود!در نظر بسیاری از مردمِ آن دوره این باور وجود داشت که داروین، فقط یک قانون طبیعی جدید کشف کرده که البته خدا طراح آن بوده است. به نظر می‌رسد خود داروین نیز لااقل بخشی از لوازم دینی نظریۀ تکامل را چنین می‌دید.چند نامۀ خصوصی داروین که در آن‌ها راجع‌به دین سخن گفته‌بود، در اواخر عمر او منتشر شد و تعداد بیشتری پس از مرگش. در بحث‌های مفصل دربارۀ دیدگاه‌های دینی داروین بارها به این نامه‌ها ارجاع داده شده است. وقتی من (جان ون ویهه: John van Wyhe نگارنده این نوشتار) به دنبال اطلاعاتی دربارۀ دیدگاه‌های دینی او می‌گشتم، به سایت داروین‌آنلاین سر زدم. این سایت مجموعه‌ای است از نوشته‌های داروین که در آن می‌توان واژگان و اصطلاحات کلیدی آثار او را جست‌وجو کرد.

با جست‌وجوی اصطلاحاتی چون آتئیست» و آتئیسم» به بحث‌های خود داروین در این باره برخوردم. ظاهراً پیش از آن کسی به آن‌ها توجه نکرده‌بود. قطعۀ مذکور را در یادداشت طولانی داروین در ابتدای ترجمۀ انگلیسی بیوگرافی پدربزرگ پدری‌اش یافتم که نوشتۀ ارنست کراس (Ernst Krause) است. پدر بزرگ آزاداندیش داروین، اراسموس داروین (۱۷۳۱-۱۸۰۲)، شاعر و پزشک بود. داروین در آن نوشته به این پرسش پرداخته بود که آیا پدربزرگش یک آتئیست بوده است؟دکتر اراسموس داروین را بارها آتئیست نامیده‌اند؛ در حالی که در تک‌تک کارهایش می‌توان عبارات روشن و صریحی یافت که نشان می‌دهند او کاملاً به خدا به عنوان خالق جهان باور داشت. برای مثال، او در "معبد طبیعت" (Temple of Nature) از خدای خالق جهان سخن می‌گوید. حتی در انتهای "زونومیا" (Zoonomia) می‌نویسد: آسمان‌ها بر شکوه و جلال خداوند گواهی می‌دهند و چرخ گردون ساختۀ دست اوست.» او شعری در باب احمقانه‌بودن آتئیسم منتشر کرد که می‌گفت من به نحو حیرت‌انگیز و باشکوهی آفریده شده‌ام.» بند نخست این چکامه چنین بود: ای بی‌خدای احمق، آیا رقص بی‌نظم و سرگیجه‌آور اتم‌ها به این سو و آن سو می‌توانست جهانی چنین شگفت‌انگیز و پر از حکمت و هماهنگی ایجاد کند؟!»

اگر چار داروین استدلال کرده است که سخنان پدربزرگش دربارۀ خالق جهان به این معناست که او آتئیست نبوده است، پس می‌توان نوشته‌های خود داروین را نیز بر همان اساس داوری کرد. با جست‌وجوی واژۀ "خالق" (Creator) در نوشته‌های چاپ شده‌اش که در سایت داروین‌آنلاین موجودند، می‌توان به‌سرعت دریافت که داروین در سراسر عمرش چنین ادبیاتی را به کار می‌برده است. واژۀ "خالق" (که آتئیست‌ها از آن استفاده نمی‌کنند، بلکه قاعدتاً یک واژه مورد کاربرد خداباوران است) نخستین بار در اولین کتاب داروین به نام یادداشت‌های روزانۀ پژوهش‌ها: Journal of Researches»   (ویراست نخست ۱۸۳۹، بر اساس یادداشت‌های بیگل یا سفر بیگل: The Voyage of the Beegle) این واژه آمده است و از امکان وجود خالق (یا خالق‌ها) در جهان سخن گفته است. بار دیگری که داروین این اصطلاح را به کار برد در کتاب بعدی‌اش راجع‌به سازگاری گرده‌افشانی گل ارکیده با محیط» بود. همچنین داروین در سال ۱۸۷۱ در کتاب تبار انسان» به موضوع باور به خدا پرداخته‌است: شواهدی در دست نیست که انسان از ابتدا از موهبت باور به وجود یک خدای توانا بهره‌مند بوده‌باشد. گرچه پرسش از وجود خالق و فرمانروایی در جهان پرسشی کاملاً متمایز است و برترین متفکرانی که تا کنون زیسته‌اند به این پرسش پاسخ مثبت داده‌اند.»

داروین همچنین در سال ۱۸۷۶ شروع کرد به نوشتن یک اتوبیوگرافی (یعنی نوشتن زندگینامه خود) خصوصی برای فرزندان و نوه‌هایش. داروین در این کتاب به تغییر دیدگاه‌های دینی خویش اشاره کرده است. او در اواخر دهۀ ۱۸۳۰ به‌تدریج در رابطه با مسیحیت به شک دچار شد و این شک باعث شد او دیگر مسیحی نباشد؛ گرچه آتئیست هم نبود و هنوز به‌نوعی تئیست (خداباور) محسوب می‌شد. تئیست» بودن در زمان داروین به معنای باور به خدایی فراطبیعی بود که طبیعت یا جهان را خلق کرده است. داروین اصطلاحِ تئیست را در یکی از قسمت‌های معروف اتوبیوگرافی به کار برده‌است: دشواری یا شاید بهتر است بگویم ناممکن‌بودن فهم این جهان بی‌کران و شگفت‌انگیز که انسان با توانایی نگاه به گذشته‌های دور و آیندۀ دور نیز بخشی از آن است، به مثابۀ نتیجۀ تصادفی کور یا ضرورت. وقتی در مورد این مسائل می‌اندیشم، حس می‌کنم باید به علت نخستینی فکر کنم که ذهنی هوشیار و تا حدی شبیه به ذهن انسان دارد و شایسته است که من یک تئیست نامیده شوم.» هرچند خداباوری در داروین بعدها ضعیف شد. اما او هیچگاه تبدیل به یک آتئیست نشد. در نامه‌ای که داروین در سال ۱۸۷۹ تقریباً هم‌زمان با اتوبیوگرافی نوشته است، چنین می‌گوید: در شدیدترین نوسان‌هایم، هرگز یک آتئیست به معنای منکر وجود خدا نبوده‌ام.»

در حقیقت می‌توان گفت که داروین، در بدترین حالت یک آگنوستیک بود (به زبانی ساده‌تر یعنی کسی که درباره "وجود یا عدم وجود خدا" نظری ندارد) و در بهترین حالت، یک خداباور بود. به هر صورت، در آثار و زندگی داروین، یک نکته کاملاً واضح است: تمامی شواهد موجود نشان می‌دهند که داروین یک آتئیست نبود.

http://publicdomainreview.org/2011/06/28/was-charles-darwin-an-atheist

داروین:

در سخت ترین نوسانهای زندگی ام هر گز یک آتئیست به معنای منکر خدا نبوده‌ام.

In my most extreme fluctuations I have never been an atheist in the sense of denying the existence of a God

پایان قسمت اوّل


محمّدرضا امیری مدیر مرکز اعتقادی منتظران ظهور» در برنامه ای با حضور تعدادی از مبلغان و فعالان اعتقادی در فضای مجازی درباره خطرات خوردن گوشت خوک و فرآورده های آن و تأثیر منفی این نوع گوشت بر سلامت انسان هشدار داد.

وی در این سخنرانی تأکید کرد: مسلمانان چرا نباید گوشت خوک بخورند؛ کتاب آسمانی قرآن کریم ما را از خوردن گوشت خوک منع می کند که فرآورده های گوشت خوک نیز مشمول این منع شرعی می شود.

وی اظهار داشت: ما برای حفظ سلامت خود باید تغییراتی در برنامه غذایی خود ایجاد کنیم زیرا خداوند برای منافع انسان داناتر و آگاهتر است؛ خوک در لسان قرآن حیوانی نجس محسوب می شود و هرگز نباید خورده شود و یکی از مهمترین علت ها هم این است که خوک همه چیزخوار است یعنی آشغال را نیز می خورد. خوک حتی لاشه بچه خود را نیز می خورد و لاشه بدبو و فاسد حیوانات را هم می خورد .

امیری ادامه داد: مهمترین مساله این است که دستگاه گوارش خوک در مقایسه با دستگاه گوارش دیگر حیوانات سریع تر و ضعیف تر است یعنی مدت هضم غذا در بدن خوک 4 ساعت است که این امر بسیار بد است و خوک به علت سرعت و ضعف دستگاه گوارش خود نمی تواند همه سموم را از بدن خود دفع کند لذا این سموم در چربی این حیوان ذخیره می شود به عبارت دیگر خوک انواع آشغال و مواد فاسد را می خورد و گوشت این حیوان پس از 4 ساعت به منبع مواد سمی تبدیل می شود، و کسانی که گوشت خوک میخورند چند روز بعد گوشت خوک را روی میز غذا گذاشته و می خورند.

وی تأکید کرد: مشکل این است که مواد سمی موجود در بدن خوک به طور کلی دفع نمی شود و حیواناتی مانند گوسفند و گاو که شریعت به انسان اجازه خوردن گوشت آنان را داده است، علوفه پاک و تازه می خورند و دستگاه گوارش این حیوانات منظم و کُند است به عنوان مثال گاو 3 دستگاه گوارش دارد و علوفه ای که می خورد ، به مدت 24 ساعت در دستگاه های گوارش اش هضم می شود . آیا هضم 24 ساعته مواد غذائی بهتر از هضم 4 ساعته نیست؟ آیا انسان ترجیح می دهد گوشت حیوانِ آشغال خور را بخورید یا گوشت حیوانی را بخورید که علوفه پاک و تازه می خورد؟ آیا انسان می خواهد که ساختار بدنش را ترکیبات پاک تشکیل دهد یا ترکیبات ناپاک؟ آیا گوشت حیوانی که به سختی مواد غذائی را هضم می کند و سموم را در چربی بدنش ذخیره می کند ، بهتر است یا گوشت حیوانی که به خوبی سموم را از بدنش دفع می کند؟ من کاری به نظر دیگران ندارم  ولی من به عنوان یک انسان حداقل دارای قوّه عقل و تمییز نمی خواهم ریسک کنم و سموم موجود در گوشت خوک را وارد بدنم کنم.

مدیر مرکز اعتقادی منتظران ظهور در آخر گفت: بدون شک خالق ما داناترین موجود نسبت به مصالح و مفاسد ماست و زمانی که ما به چنین مواردی آگاه شده و در حد فهم اندکمان مفاسد محرّمات فقهی را درک کردیم باید در مقابل چنین پروردگار حکیمی سر تعظیم فرود آورده و با جان و دل از او اطاعات کنیم.

گزارش : واحد اخبار و تحلیل» مرکز اعتقادی منتظران ظهور


مساله ولایت فقیه به معنای اعمال اموری که جنبه حکومتی داشته، در همان سال های آغاز غیبت کبری » در گفتار فقها و علما بزرگ مذهب حقّه تشیع مطرح بوده است، به عنوان نمونه:

نظریه شیخ مفید:

عالم بزرگ محمد بن محمد بن نعمان، معروف به شیخ مفید، وفات یافته سال 413 ه.ق که از فقهای بزرگ قرن چهارم و پنجم هجری قمری بود، در کتاب المقنعه» در مساله امر به معروف و نهی از منکر، در بیان مراحل و مراتب امر به معروف و نهی از منکر،هنگامی که به مرحله قتل یا زدن و مجروح نمودن می رسد می گوید:

و لیس له القتل والجرح الا باذن سلطان امان المنصوب لتدبیرالانام؛ برای کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند وقتی به مرحله قتل و ضرب رسید، برای او چنین کاری جایز نیست، مگر این که از سلطان زمان که برای تدبیر امور مردم نصب شده اجازه بگیرد.» سپس سلطان منصوب را در عبارت دیگر شرح داده ومی گوید: فاما اقامه الحدود فهو الی سلطان الاسلام المنصوب من قبل الله تعالی و هم ائمه الهدی من آل محمد(ص) و من نصبوه لذلک من الامراء والحکام، و قد فوضوا النظر فیه الی فقهاءشیعتهم مع الامکان؛ اما مساله اجرای حدود الهی، مربوط به سلطان و زمام دار اسلام است که از جانب خداوند نصب شده است،این ها همان امامان آل محمد(ص) و کسانی از امرا و حاکمان هستندکه از طرف امامان(ع) برای این امور نصب شده اند، امامان(ع)اظهار نظر در این امور را به فقهای شیعه خود، در صورت امکان،واگذار نموده اند.»[1] شیخ مفید، چنان که از عبارت فوق نیز به دست می آید، در عصری قرار داشت که به شدت تحت کنترل سلاطین جوربود، و مطرح کردن و شرح و بسط چنین مسایلی، بسیار خطر داشت،در عین حال، مساله ولایت فقیه »را به طور فشرده و اشاره بیان نموده است.

نظریه سلار بن عبدالعزیز دیلمی:

فقیه برجسته قرن پنجم ه.ق سلار بن عبدالعزیز[که به قول بعضی نامش حمزه است و لقبش سلار می باشد.] از شاگردان برجسته شیخ مفید بود. کتاب های مقنع » در علم کلام، التقریب » در علم اصول، و المراسم » در علم فقه را تالیف کرد، و سرانجام درسال 448 ه.ق درگذشت، این فقیه محقق در کتاب فقهی المراسم »می نویسد: فقد فوضوا الی الفقهاء اقامه الحدود والاحکام بین الناس بعد ان لایتعدوا واجبا، و لایوا حدا، امروا عامه الشیعه بمعاونه الفقهاء علی ذلک ما استقاموا علی الطریقه؛[2]امامان معصوم(ع) اجرای حدود و برپا داشتن احکام انتظامی بین مردم را به طور دقیق به فقهای شیعه واگذار کردند، و به عموم شیعیان دستور دادند که فقها را در این راستا پشتیبانی کنند، وآنان را در موارد اجرایی کمک نمایند.»

نظریه شیخ طوسی:

ابو جعفر، محمد بن حسن طوسی قدس سره موسس حوزه علمیه هزار ساله نجف اشرف، از شاگردان برجسته شیخ مفید بود، اومتکلم و فقیه بزرگی بود که صدها شاگرد برجسته از حوزه درس اوبه پا خاستند. دو کتاب از کتب اربعه به نام تهذیب و استبصاراز تالیفات او است. او کتاب های دیگری به نام النهایه، خلاف ومبسوط را در فقه تالیف نمود و سرانجام در سال 460 ه.ق ازدنیا رفت. این عالم ربانی و فقیه صمدانی که به عنوان شیخ الطائفه (رئیس شیعیان) خوانده می شد در کتاب النهایه می نویسد:

و اما الحکم بین الناس والقضاء بین المختلفین، فلایجوز ایضاالا لمن اذن له سلطان الحق فی ذلک، و قد فوضوا ذلک الی فقهاء شیعتهم؛[3]حکم نمودن و قضاوت بر عهده کسانی است که از جانب سلطان عادل (امام معصوم) به آن ها اذن و اجازه داده شده باشد،و این وظیفه از جانب امامان(ع) به فقهای شیعه واگذار شده است.»

نظریه محقق اول:

ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن حسن حلی معروف به محقق حلی »یا محقق اول » از فقهای بزرگ شیعه در قرن هفتم و از مراجع واساتید سترگ شیعه از اهالی حله عراق بود، بعضی از تالیفات اوعبارت است از: مختصر نافع، المعتبر و شرایع الاسلام که ازعالی ترین متن های فقهی است. وی در سال 726 ه.ق در حله درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد، او درباره ولایت فقیه می نویسد: یجب ان یتولی صرف حصه الامام علیه السلام الی الاصناف الموجودین من الیه الحکم بحق النیابه کما یتولی اداء ما یجب علی الغائب؛ واجب است مصرف سهم امام(ع) در راه مستحقین را کسی بر عهده بگیرد که از امام معصوم(ع) نیابت دارد، همان گونه که او عهده دار واجبات افراد غایب است.» شهید ثانی (زین الدین علی بن احمد عاملی جبعی، فقیه بزرگ قرن دهم ه.ق وفات یافته سال 965 ه.ق) در شرح عبارت فوق می نویسد: المراد به، الفقیه العدل الامامی الجامع لشرائط الفتوی، لانه نائب الامام ومنصوبه؛[4] منظور محقق حلی از نایب به حق، فقیه عادل دوازده امامی است که دارای همه شرایط فتوا است، زیرا چنین شخصی نایب امام معصوم، و نصب شده از سوی آن امام است.» از این عبارت به روشنی فهمیده می شود که مجتهد جامع الشرایط، در امور مختلف، ازجمله مصرف سهم امام(ع) (که از احکام حکومتی است) ولایت دارد.

نظریه علامه حلی:

جمال الدین، حسن بن یوسف بن مطهر حلی معروف به علامه حلی وفات یافته سال 726 ه.ق که سرآمد متکلمین و فقها و مراجع قرن هشتم بود، و بالغ بر دویست جلد کتاب در رشته های مختلف اسلامی نوشت که هر کدام از آن ها نشانه تبحر او در همه علوم به ویژه فقه وکلام است، مانند تذکره، الفقهاء، ارشاد الاذهان، قواعد الاحکام،مختلف الشیعه و. در کتاب قواعد می نویسد:

و اما اقامه الحدود فانها الی الامام خاصه، او من یاذن له، و لفقهاءالشیعه فی حال الغیبه ذلک، و للفقهاء الحکم بین الناس مع الامن من الظالمین، و قسمه اکوات والاخماس؛[5] اما اجرای حدود(احکام جزایی) در عصر حضور، مخصوص امام معصوم(ع) یا کسی است که امام معصوم(ع) به او اذن داده باشد، و در عصر غیبت بافقهای شیعه است، و بر عهده فقها است که در صورت امن از گزندظالمان، بین مردم حکم و قضاوت کنند، و زکات ها و خمس ها رابگیرند و به مصرف برسانند.»

نظریه شهید اول:

محمد بن مکی دمشقی عاملی، معروف به شهید اول صاحب کتاب لمعه » محقق و فقیه بزرگ شیعه در قرن هشتم، در گذشته سال 786ه.ق در کتاب دروس می نویسد: والحدود والتعزیرات الی الامام و نایبه ولو عموما، فیجوز فی حال الغیبه للفقیه اقامتهامع المکنه، و یجب علی العامه تقویته، و منع المتغلب علیه مع الامکان و یجب علیه الافتاء مع الامن، و علی العامه المصیر الیه،والترافع فی الاحکام؛[6] اجرای حدود و تعزیرات (احکام حکومتی)بر امام و نایب او گرچه نایب عام او وظیفه واجب است، و درعصر غیبت وظیفه واجب فقیه است که در صورت امکان، به اجرای آن بپردازد. و بر مردم واجب است تا از فقیه جامع الشرایطپشتیبانی کنند، و در صورت امکان از آنان که شایستگی برای اجرای احکام ندارند، جلوگیری نمایند، و نیز بر فقیه واجب است که در صورت امنیت، فتوا دهد، و بر مردم لازم است که در مرافعات و حل اخلاف های خود نزد فقیه جامع شرایط بروند.»

نظریه محقق کرکی:

نورالدین علی بن عبدالعالی عاملی، معروف به محقق کرکی و محقق ثانی، فقیه و مرجع تقلید شیعیان در قرن دهم، در گذشته سال 940ه.ق می نویسد: فقیهان شیعه اتفاق نظر دارند که فقیه جامع الشرایط که از آن به مجتهد» تعبیر می شود، از سوی امامان معصوم(ع) در همه اموری که نیابت در آن دخالت دارد، نایب است.

پس دادخواهی در نزد او و اطاعت از حکم او واجب است. وی درصورت وم می تواند مال کسی را که ادای حق نمی کند بفروشد. اوبر اموال غایبان، کودکان، سفیهان، ورشکستگان، و بالاخره بر آن چه که برای حاکم منصوب از سوی امام(ع) ثابت است، ولایت دارد،دلیل این مطلب، روایت مورد قبول عمر بن حنظله، و روایات دیگرکه همان محتوا را دارند می باشد.» سپس محقق کرکی می گوید: اگر کسی از روی انصاف سیره بزرگان علمای شیعه مانند سیدمرتضی، شیخ طوسی، بحرالعلوم، و علامه حلی(ره) را مورد مطالعه قرار دهد درمی یابد که آن ها همین راه را پیموده و برپاداشته اند و به آن معتقد بوده اند.»[7]

نظریه شهید ثانی:

زین الدین علی بن احمد عاملی، معروف به شهید ثانی، در کتاب مسالک الافهام پس از ذکر این که فقها می توانند به اجرای حدود وحکم و قضاوت بین افراد بپردازند می نویسد: هذا القول مذهب الشیخین و جماعه من الاصحاب؛ این نظریه، دیدگاه شیخ مفید(متوفی 413 ه.ق) و شیخ طوسی (متوفی 460 ه.ق) و گروهی ازفقهای شیعه است.» سپس می نویسد: روایت مورد قبول عمر بن حنظله[8] این مطلب را تایید می کند، زیرا اجرای حدود، بخشی از حکم و قضاوت به شمار می آید، به علاوه مصلحت نظام آن رااقتضا می کند و این لطفی از جانب خدا است که موجب جلوگیری ازمفاسد و گمراهی ها می گردد، بنابراین این دیدگاه، قول قوی ومورد تایید است.»[9]

نظریه محقق اردبیلی و حاج آقا رضا همدانی:

مولا احمد بن محمد اردبیلی مشهور به محقق اردبیلی، که در بین مردم به مقدس اردبیلی معروف است از مجتهدین و اعاظم دانشمندان قرن دهم، وفات یافته سال 993 ه.ق، در مساله استحباب دادن زکات به فقیه، در ضمن گفتاری می نویسد: انه خلیفه الامام،فکان الواصل الیه، واصل الیه علیه السلام؛ فقیه جامع شرایط،خلیفه و جانشین امام معصوم است، پس رساندن مال به دست فقیه،همانند رساندن آن به دست شخص امام معصوم(ع) است.»[10] فقیه معروف حاج آقا رضا همدانی (وفات یافته سال 1322 ه.ق) نیزهیمن مطلب را فرموده است.[11]

نظریه صاحب مفتاح الکرامه:

فقیه بزرگ، آیت سترگ جواد بن محمد حسینی عاملی صاحب کتاب فقهی استدلالی مفتاح الکرامه که از کتب معتبر فقهی است در کتاب القضاء این کتاب چنین می نویسد: فقیه از طرف صاحب امر(عج) منصوب و گمارده شده است، و بر این مطلب عقل و اجماع و اخبار دلالت می کنند: اما عقل؛ اگر فقیه چنین اجازه و نیابتی از سوی امام زمان(عج) نداشته باشد، امربر مردم مشکل می شود، و آن ها در تنگنا قرار می گیرند، و نظام زندگی از هم می گسلد. اما اجماع (اتفاق نظر فقهاء) پس از تحقق آن همان گونه که اعتراف شده می توانیم ادعا کنیم که در این امر، علمای شیعه اتفاق نظر دارند، و اتفاق آنان حجت است. امااخبار، دلالت آن ها بر مطلب، کافی و رسا است، از جمله روایت شیخ صدوق (توقیع مبارک که قبلا ذکر شده که امام عصر(عج) به اسحاق بن یعقوب نوشت، در حوادث پدید آمده، به راویان حدیث ما رجوع کنید، زیرا آنان حجت بر شمایند و من حجت خدا هستم) بر این مطلب دلالت دارد.[12]

نظریه ملا احمد نراقی:

فقیه عارف، ملااحمد نراقی کاشانی وفات یافته سال 1245، فرزند ملا مهدی نراقی(ره) است، که از فقهای نامدار قرن سیزدهم است و کتاب های:

مستند الشیعه، عوائد الایام در فقه، و مفتاح الاحکام در اصول، ازتالیفات او است، این عالم بزرگ در کتاب عوائدالایام [13]چنین می نویسد:

فقیه عادل بر دو امر ولایت دارد:

1- بر آن چه پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) که سلاطین مردم و دژهای استوار اسلام هستند ولایت دارند، فقیه عادل نیز آن ولایت رادارد، جز مواردی که به وسیله دلیل از اجماع و روایات و.

خارج شده است.

2- هر کاری که با دین و دنیا رابطه دارد، و ناچار باید انجام شود یا عقلا و یا عادتا از جهت این که امور معاد و معاش فردی وگروهی به آن بستگی دارد، و نظم دین و دنیا وابسته به آن است،یا شرعا از این جهت که به آن امر شده، یا فقها به آن اجماع نموده اند و به اقتضای حدیث نفی ضرر و نفی عسر و حرج یا نفی فساد بر مسلمانی یا به دلیل دیگر واجب شده، و یا شارع به انجام یا ترک آن اجازه داده، و بر عهده شخص معین یا غیر معین نهاده نشده، و می دانیم که شارع اجازه داده که باید انجام گیرد، یا اجازه انجام آن داده شده، ولی اجرای آن به شخص معینی واگذار نشده در همه این موارد باید فقیه عهده دار آن گردد. سپس مرحوم نراقی برای هر کدام از این دو امر به ذکر دلیل پرداخته است.»[14]

نظریه کاشف الغطا:

فقیه نامی علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطا (وفات یافته سال 1373ه.ق) پیرامون ولایت عامه فقیه جامع الشرایط می نویسد: ان له الولایه علی الشئون العامه و مایحتاج الیه نظام الهیئه الاجتماعیه؛ همانا فقیه جامع الشرایط بر همه شوون عمومی ونیازهای اجتماعی مردم، ولایت دارد.» سپس می نویسد: و بالجمله فالعقل والنقل یدلان علی ولایه الفقیه الجامع علی هذه الشوون،فانها للامام المعصوم اولا، ثم للفقیه المجتهد ثانیا المجعوله بقوله(ع): و هو حجتی علیکم و انا حجه الله علیکم[15] کوتاه سخن آن که عقل و نقل بر مشروعیت ولایت فقیه جامع الشرایط، براین شوون اجتماعی دلالت دارند، این ولایت نخست از آن امام معصوم(ع) است سپس برای فقیه مجتهد با جعل امام معصوم(ع) باقول خود: فقیه حجت من بر شما است و من حجت خدا بر شماهستم » برقرار می باشد.»

نظریه استاد اعظم، صاحب جواهر:

مرجع بزرگ آیه الله العظمی شیخ محمد حسن نجفی صاحب کتاب ارزشمند جواهر الکلام (یک دوره مفصل فقه استدلالی) وفات یافته سال 1266 ه.ق از فقهای بزرگی است که مساله ولایت فقیه را به طور مطلق و عام مطرح کرده، و با استدلال های قوی آن را ثابت نموده است (چنان که قبلا ذکر شد) این فقیه بزرگ پس از ذکرمطالبی پیرامون گستردگی حوزه اختیارات ولایت فقیه، می نویسد:

و بالجمله فالمساله من الواضحات التی لاتحتاج الی ادله؛کوتاه سخن آن که؛ مساله ولایت فقیه و حوزه گسترده اختیار او ازامور روشنی است که نیازی به دلایل ندارد.»[16]

و از گفتارمختلف او در موارد گوناگون کتاب های فقه فهمیده می شود که گستردگی اختیارات ولی فقیه، از دیدگاه ایشان از امور قطعی وواضح بوده است.

نظریه استاد اعظم شیخ انصاری:

استاد اعظم مرجع بزرگ شیخ مرتضی انصاری صاحب مکاسب و رسائل،وفات یافته سال 1281ه.ق در کتاب مکاسب در بحث بیع، پیرامون ولایت فقیه بحث کرده و چنین نتیجه می گیرد: ان المستفاد من مقبوله عمر بن حنظله ه کسائر الحکام المنصوبه فی زمان النبی والصحابه فی اام الناس بارجاع الامور المذکوره الیه،والانتهاء فیها الی نظره، بل المتبادر عرفا من نصب السلطان حاکما وجوب الرجوع فی الامور العامه المطلوبه للسلطان الیه؛همانا آن چه از روایت مورد قبول عمر بن حنظله استفاده می شوداین است که فقیه جامع شرایط مانند سایر حاکمانی است که در عصررسول خدا(ص) و صحابه منصوب می شدند، و مردم مم بودند که درشوون مذکور به او مراجعه کنند، و سرانجام، نظر او را بپذیرند،بلکه آن چه در عرف به ذهن ها پیشی می گیرد این است که هرگاه کسی را به عنوان سلطان حاکم نصب کردند، بر مردم واجب است در همه امور مطلوب و مورد نظر سلطان، به او رجوع کنند.»[17]

گرچه شیخ انصاری در کتاب مکاسب، اختیارات فقیه را همانند امام معصوم(ع) به طور قاطع نپذیرفته، ولی در کتاب قضاء همان رای صاحب جواهر (گستردگی اختیارات فقیه) را می پذیرد، به گفته آیه الله جوادی آملی تحولی که صاحب کتاب جواهرالکلام در شیخ انصاری قدس سره ایجاد کرد، باعث شد که مرحوم شیخ انصاری ولایت فقیهی را در کتاب مکاسب تدوین کرد، با مطالبی که در کتاب قضا تدوین نمود، خیلی فرق کند.»[18]

پس از شیخ انصاری قدس سره نیز علما و مراجع دیگری مانند آیه الله العظمی حاج میرزا حسین نائینی وفات یافته سال 1355 ه.ق چنان که در کتاب منیه الطالب (ج 1، ص 327) آمده، و آیه الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی، وفات یافته سال 1380ه.ق (که قبلا ذکر شد) و حکیم فرزانه علامه سید محمد حسین طباطبایی[19] و علامه میرزاابوالحسن شعرانی[20] و. از مشروعیت ولایت فقیه و وم اطاعت از آن سخن به میان آورده اند، بنابراین اولا بحث ولایت فقیه تازگی ندارد، و ثانیا انحصار به فتوای حضرت امام خمینی قدس سره نیست.

و به طور کلی از بررسی گفتار و عملکرد فقهای بزرگ شیعه در قرن های مختلف به دست می آید که بسیاری از آن ها به ولایت فقیه به عنوان سرپرستی امت و رتق و فتق امور، اعتقاد داشتندمانند: خواجه نصیر طوسی و محقق حلی در قرن هفتم، علامه حلی، فخرالمحققین و شهید اول در قرن هشتم، فاضل مقداد و احمدبن فهدحلی اسدی در قرن نهم، محقق اردبیلی، محقق ثانی و شهید ثانی درقرن دهم، که بررسی هر کدام از آن ها به طور مبسوط از حوصله این مقاله خارج است. قابل ذکر است که عالم بزرگ سید مرتضی علم الهدی (وفات یافته سال 436ه.ق) که از شاگردان برجسته شیخ مفید (ره) و در عصر خود از مراجع بزرگ تقلید بود، مدت سی سال امیر حاج و حرمین، نقیب الاشراف و قاضی القضات، مرجع تظلمات وشکایات مردم بوده است.[21] قبول این مناصب از جانب او بیان گرآن است که او به ولایت فقیه به نیابت از امام عصر(عج) اعتقادداشته است.

جمع بندی:

نتیجه این که:
مساله ولایت فقیه و حکومت دینی در پرتو حاکم صالح که در وجود فقیه جامع الشرایط متبلور است، اندیشه و طرح جدید نیست، بلکه از متن قرآن و گفتار پیامبر(ص) و امامان(ع) نشاءت و الهام گرفته و به عصر امامان معصوم(ع) باز می گردد،نهایت این که انزوا و در تنگنا قرار گرفتن شیعیان در برابرفشارهای شدید خلفای جور و حاکمان ستم گر موجب شد که این اندیشه مترقی و بالنده، به صورت مساله جنبی و کمرنگ در کتاب ها مطرح گردد، و گه گاهی در جامعه جلوه نماید، و بحمدالله مجاهدات قهرمانانه و مخلصانه امام خمینی قدس سره و یارانش باعث شدکه مساله ولایت فقیه در عرصه ها ظهور یابد و از انزوا خارج شود، و برکات مشعشع و طلایی خود را در این عصر، آشکار نماید.

با این تجزیه و تحلیل روشن می شود که چقدر مضحک و بی شرمانه ودور از انصاف است آن چه را که در تحلیل های غیر منطقی نهضت آزادی آمده، و با نادیده گرفتن آن همه گفتار فقهای بزرگ پیرامون ولایت مطلقه فقیه، آن را، از معتقدات شخصی امام خمینی(ره) دانسته، و نشاءت گرفته از اختلافات درونی هیئت حاکمه جمهوری اسلامی پنداشته اند و گستاخانه گفته اند: ولایت مطلقه فقیه در عین آن که ریشه در معتقدات دینی شخص آقای خمینی دارد،اعلام آن به صورت مطلقه با حواشی و تبعات مربوطه ناشی از یک اشکال و اختلاف درونی هیئت حاکمه و متولیان خط امامی جمهوری اسلامی بوده که برای خروج از این بن بست های اجتماعی، اعتقادی موجود متوسل به آن شده اند.»[22] زهی بی انصافی و خلاف گویی.

پی نوشت ها:

[1] شیخ مفید، المقنعه، ص 810، و صفحات 522،537،616 و 675.

[2] سلار بن عبدالعزیز، المراسم العلویه، ص 263و 264.

[3] شیخ طوسی، النهایه، ص 301، مطابق نقل آیه الله محمد هادی معرفت، ولایت فقیه، ص 45.

[4] شهید ثانی، مسالک الافهام، ج 1، ص 53، ولایت فقیه تالیف مهدی هادوی، ص 81.

[5] فخر المحققین، ایضاح الفوائد، ج 1،ص 398 و399.

[6] شهید اول، الدروس، ص 165 (باب الحسبه) مطابق نقل ولایت فقیه محمد هادی معرفت، ص 45 و46.

[7] مهدی هادوی، ولایت فقیه، ص 82 به نقل از وسائل المحقق الثانی، رساله صلاه الجمعه، ج 1، ص 142، جواهر الکلام ج 21، ص 397393.

[8] این روایت در اصول کافی، ج 1، ص 67، وسائل الشیعه، ج 18کتاب ابواب صفات القاضی، باب 11 حدیث 1، ذکر شده است.

[9] شهید ثانی، مسالک الافهام، کتاب الحدود.

[10] محقق اردبیلی، مجمع الفائده والبرهان، ج 4، ص 205.

[11] حاج آقا رضا همدانی، مصباح الفقیه، کتاب الخمس، ص 160.

[12] جواد بن محمد حسینی عاملی، مفتاح الکرامه، (کتاب القضاء)ج 10، ص 21، مهدی هادوی، ولایت فقیه، ص 84.

[13] کتاب عوائد الایام، پیرامون فقه استدلالی است، فصل بحث ولایت این کتاب به فارسی ترجمه شده و به نام حدود ولایت حاکم اسلامی» از طرف وزارت ارشاد، انتشار یافته است.

[14] مولا احمد نراقی، عوائد الایام، ص 187، آیت الله مکارم،انوار الفقاهه، کتاب البیع، ج 1، ص 453.

[15] کاشف الغطاء، الفردوس الاعلی، ص 54، آیت الله مکارم، انوارالفقاهه، کتاب البیع، ج 1، ص 453 و 454.

[16] شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 21، ص 397 و 11.

[17] شیخ انصاری، المکاسب، مبحث ولایت الفقیه.

[18] ولایت فقیه و رهبری، ویژه نامه انتخابات خبرگان، شماره 2،ص 65.

[19] شهید مطهری، معنویت تشیع، ص 55،73و76.

[20] در کتاب های خود؛ شرح تبصره علامه حلی و نثر طوبی و.

[21] رجال علامه حلی، ص 95، ریحانه الادب، ج 4، ص 184.

[22] تفصیل و تحلیل ولایت مطلقه فقیه از نشریات نهضت آزادی،ص 133


این روزها پس از اعزام #ناو_جنگی ایالات متحده آمریکا و لفاظی مقامات این کشور سوال پرتکرارِ بسیاری در افکار عمومی ما این است که آیا #جنگ خواهد شد؟ برخی از سر ترس و برخی از کنجکاوی میپرسند؛ این داستان به کجا ختم میگردد؟

با عرض پوزش، باید به عرض رساند آنهایی که از جنگ محتمل می پرسند فرسنگ ها از #قافله عقب و بی خبر از قیل و قال دنیایند.

جنگ مدتهاست آغاز شده است.  #میدان_جنگ در فضای رسانه ای و مدیریت افکار عمومی ایرانیان است. پیش از شلیک گلوله و موشک به سمت ایران با هزاران خبر دروغ و شایعه سرمایه اجتماعی و اعتماد مردم را مورد هدف قرار داده اند.

بر روی دریا و یا روی زمین دنبال جنگ نباشید. جنگ اصلی اینجاست. همین تلگرام و اینستاگرام که صفحه به صفحه و #کانال به #کانال افکار مردم ما را فتح کرده اند.

اگر دشمن با تولید شایعات و ایجاد حس بی اعتمادی به انقلاب کار خود را پیش برد، نیازی به ناو و موشک نخواهد داشت. 

میدان جنگ اینجاست.


✍️ #علیرضا_زادبر



سال ها قرآن را مورد نقد قرار می دانند به این علت که گفته؛ آهن از آسمان آمده است‼️

اما امروز.

امروز همه میدانند که آهن موجود بر روی کره زمین در نتیجه برخورد شهاب سنگ هایی میباشد که ساخته شده از #آهن هستند .

سایت علمی sciencealert : شهاب‌سنگ ویلامت  با 7/8متر مربع مساحت و 15/5 تن وزن بزرگ‌ترین شهاب‌سنگی است که تابه‌حال در آمریکا کشف شده ‌است . شهاب سنگ ویلامت از #آهن و نیکل ساخته شده است و در سال 1906 بوسیله ی موزه ی تاریخ طبیعی آمریکا واقع در شهر نیویورک ضبط شد . 

willamette is the largest meteorite ever found in the us at 78 square metres long and with a weight of 15.5 tonnes‌

The Willamette Meteorite is #made_up_of_iron and nickel and was acquired by the American Museum of Natural History in New York City in 1906.

https://www.sciencealert.com/these-are-the-6-biggest-meteorites-to-ever-to-be-found-on-earth?perpetual=yes&limitstart=1h



⚠️آشنایی با تفکرات پلید نیچه !

(قسمت اول )

1️⃣ نیچه و ن:

خلقت زن دومین اشتباه خدا بود

Woman was the second mistake of God

ن مانند مار هستند (گمراه کننده اند)

Woman at bottom is a serpent

منشاء هر شر و بدی در دنیا ن هستند

 from woman comes every evil in the world

the Anti christ ,chapter 48

--------------------------------------------

نیچه جز یک بار که مراجعه ای تلخ به یک خانه داشت به طور کامل از ن پرهیز می کرد . 

کتاب فیلسوفان بدکردار،صفحه ی 99 ،ترجمه ی احسان شاه قاسمی  

 negel Rodgers and Mel Thampson,philsophers Behaving Badly , London :peter owen publishers,2005,

------------------------------------------------

کتاب چنین گفت زرتشت شاید حاوی زن ستیزانه ترین جملات باشد نیچه در بخش یکم کتابش در قسمت "درباره ی ن پیر و جوان " عبارتهای وحشتناکی را به کار می برد:

1:مرد راستین خواهان دو چیز است :خطر و بازی ،از این رو زن را همچون خطرناکترین #بازیچه می خواهد !

2:مرد را برای جنگ باید پرورد و زن را برای دوباره نیرو گرفتن مرد ،دیگر کارها ابلهی است !

3:شیرین ترین زن نیز تلخ است !

4:مرد را از زن هراس باید آن گاه که زن بیزار است زیرا مرد تنها در ژرفای روان اش شریر است اما زن #بد_ذات است !

5-بعد از گفتن این جملات پیرزن زرتشت را تایید می کند و می گوید می خواهد حقیقت کوچکی را به زرتشت هدیه کند 

زرتشت :ای زن ،حقیقت کوچکت را به من بده 

پیرزنک چنین گفت : به سراغ ن می روی ؟ تازیانه را فراموش نکن !! 

جالب است که بعد از حرفهای وحشتناکی که خودش درباره ی ن زده است از پیرزن #حقیقتی را طلب می کند و آن پیرزن این جمله را می گوید و زرتشت هیچگونه مخالفتی با این جمله از خود نشان نمی دهد ! گویی این حرف پیرزنک در ادامه ی بدگویی های خود زرتشت درباره ی ن نی باشد و بعنوان یک حقیقت پذیرفته می شود !

کتاب چنین گفت زرتشت ،ترجمه ی داریوش آشوری ،صفحات 78تا80


⚠️ آشنایی با تفکرات پلید نیچه!

(قسمت دوم )

2️⃣ #نیچه_و_نژاد_پرستی :

اگر کتابهای نیچه را مطالعه کرده باشید می دانید که نیچه بارها از این عبارت استفاده کرده است "نژاد برتر "  که جهت رعایت اختصار دو نمونه را می آوریم: 

نیچه: یهودیان ناب ترین نژاد در اروپا هستند!

"هنوز به هیچ آلمانی بر نخورده ام که نظر خوشی به یهودیان داشته باشد ."اجازه ندهید هیچ یهودی تازه ای وارد شود ،بخصوص دروازه های شرق را ببندید (دروازه های اتریش راهم ) "این است فرمان غریزه ی ملتی که هنوز نوع او ضعیف و بی هویت است چنانچه #نژاد_قویتر اورا محو تواند کرد!

The Jews, however, are beyond a doubt the strongest, toughest, and purest race now living in Europe." 

یهودیان بی چند و چون قویترین و سرسخت ترین و ناب ترین نژاد در میان نژادهایی هستند که در اروپا زندگی می کنند 

کتاب فراسوی نیک و بد ،ترجمه ی داریوش آشوری ،صفحه ی 236

-----------------------------------------------

وی درباره نژاد اریایی در کتاب غروب بت هامی گوید :

These regulations are instructive enough: here we encounter for once Aryan humanity, quite pure, quite primordial - we learn that the concept of 'pure blood' is the opposite of a harmless concept." (Twilight of the Idols, The "Improvers" of Mankind, Section 4)

این مقررات به اندازه ی کافی آموزنده هستند: در اینجا ما با یک نژاد آریایی روبرو می شویم، که کاملا خالص است ، دارای قدمت است ، ما یاد می گیریم خون پاک یک مفهوم بی ضرر نیست .

امیدواریم روشنفکرنماهای داخلی قبل از کپی کردن جملات نیچه به کتابهای خودش مراجعه کنند .


⚠️آشنایی با تفکرات پلید نیچه !

(قسمت اول )

1️⃣ نیچه و ن:

خلقت زن دومین اشتباه خدا بود

Woman was the second mistake of God

ن مانند مار هستند (گمراه کننده اند)

Woman at bottom is a serpent

منشاء هر شر و بدی در دنیا ن هستند

 from woman comes every evil in the world

the Anti christ ,chapter 48

--------------------------------------------

نیچه جز یک بار که مراجعه ای تلخ به یک خانه داشت به طور کامل از ن پرهیز می کرد . 

کتاب فیلسوفان بدکردار،صفحه ی 99 ،ترجمه ی احسان شاه قاسمی  

 negel Rodgers and Mel Thampson,philsophers Behaving Badly , London :peter owen publishers,2005,

------------------------------------------------

کتاب چنین گفت زرتشت شاید حاوی زن ستیزانه ترین جملات باشد نیچه در بخش یکم کتابش در قسمت "درباره ی ن پیر و جوان " عبارتهای وحشتناکی را به کار می برد:

1:مرد راستین خواهان دو چیز است :خطر و بازی ،از این رو زن را همچون خطرناکترین #بازیچه می خواهد !

2:مرد را برای جنگ باید پرورد و زن را برای دوباره نیرو گرفتن مرد ،دیگر کارها ابلهی است !

3:شیرین ترین زن نیز تلخ است !

4:مرد را از زن هراس باید آن گاه که زن بیزار است زیرا مرد تنها در ژرفای روان اش شریر است اما زن #بد_ذات است !

5-بعد از گفتن این جملات پیرزن زرتشت را تایید می کند و می گوید می خواهد حقیقت کوچکی را به زرتشت هدیه کند 

زرتشت :ای زن ،حقیقت کوچکت را به من بده 

پیرزنک چنین گفت : به سراغ ن می روی ؟ تازیانه را فراموش نکن !! 

جالب است که بعد از حرفهای وحشتناکی که خودش درباره ی ن زده است از پیرزن #حقیقتی را طلب می کند و آن پیرزن این جمله را می گوید و زرتشت هیچگونه مخالفتی با این جمله از خود نشان نمی دهد ! گویی این حرف پیرزنک در ادامه ی بدگویی های خود زرتشت درباره ی ن نی باشد و بعنوان یک حقیقت پذیرفته می شود !

کتاب چنین گفت زرتشت ،ترجمه ی داریوش آشوری ،صفحات 78تا80


[In reply to منتظران | Montazeran]

⚠️ آشنایی با تفکرات پلید نیچه
(قسمت چهارم )

4️⃣ #نیچه_و_پرورش_هیتلر :

1- نتیجة‌ طبیعی رواج چنین دیدگاهی درباره اخلاق، ظهور جنایت‌کاران و سلطه‌جویانی مانند هیتلر (1889 ـ 1945) و پیدایش فاجعة جنگ جهانی دوم بود.

نیچه، جوزف پیتر استرن،‌ ترجمة عزت الله فولادوند، (تهران: طرح نو، 1373)، ص123 و 128.

2- هیتلر تأثیر پذیری خود را از دیدگاه نیچه و همچنین نظریة‌ تکامل داروین، چنین بیان می‌کند: اگر ما به قانون طبیعت احترام نگذاریم و ارادة‌ خود را به حکم قوی‌تر بودن به دیگران تحمیل نکنیم، روزی خواهد رسید که حیوانات وحشی ما را دو باره خواهند درید و آن گاه ات نیز حیوانات را خواهند خورد و چیزی بر زمین نخواهد ماند مگر میکروب‌ها

دانش و ارزش، ص30؛ به نقل از Hitlers Table Talk

✍️همانطور که در قسمت قبل مشاهده کردید نیچه به قویتر و ضعیفتر بودن افراد در اخلاقیاتش توجه ویژه ای داشت ! اکنون هیتلر هم صراحتا اعلام می کند که تحت تاثیر این ادبیات تمام آن جنایات را انجام داده است !!

3.Many political leaders of the twentieth century were at least superficially familiar with Nietzsche's ideas. 

Hitler more than likely became familiar with Nietzsche quotes during his time in Vienna when quotes by Nietzsche were frequently published in pan-German newspapers. Nevertheless, others point to a quote in Hitler's Table Talk, where the dictator mentioned Nietzsche when he spoke about what he called "great men", as an indication that Hitler may have been familiarized with Nietzsche's work.

بسیاری از تمداران قرن بیستم دست کم بصورت سطحی با عقاید نیچه آشنا بودند .

هیتلر بیشتر در طول اقامتش در وین با نظرات نیچه آشنا شد . آن هم زمانی که نقل قول هایی از از نیچه در یک رومه ی پان آلمانی منتشر می شد .  باهمه ی این ها نکته ی دیگری در صحبتهای هیتلر وجود دارد ،آنجایی که دیکتاتور(منظورهیتلر)به نیچه اشاره می کند آنجایی که هیتلر درباره ی ابرمرد صحبت می کند . 

این نشانه ای از آشنایی هیتلر با کارهای (عقاید)نیچه است.

https://en.m.wikipedia.org/wiki/Influence_and_reception_of_Friedrich_Nietzsche


⚠️ آشنایی با تفکرات پلید نیچه 

(قسمت سوم )

3️⃣ #نیچه_و_ضدیت_با_اخلاق :

✍️به جرات می گویم اگر کسی به سراغ مفاهیمی که نیچه از اخلاق ارائه می کند برود به شدت از او متنفر می شود .

1- تعریف نیچه از اخلاق طرز فکر خاص انحطاط پذیرفتگانی است که با آرزوی کینه‌جویی برانگیخته شدند تا با زیان زدن به زندگانی انتقام خود را بستانند

نیچه فیلسوف فرهنگ، فردریک کاپلستون، ترجمة علیرضا بهبهانی و علی اصغر حلبی، (تهران: بهبهانی، 1371)،ص165

2- نیچه در صحبتهای خودش صراحتا حمایت از انسانهای ضعیف را نکوهش می کند . او معتقد است انسانهای ضعیف باید حذف شوند . البته این دیدگاه نیچه توسط هربرت اسپنسر تحت عنوان بقای اصلح و در داروینیسم اجتماعی هم مورد بحث قرار می گیرد و جالب است بدانید تمام خداناباوران چنین اعتقادی دارند و فکر می کنند ضعیف ترها باید بنیرند تا قویترها باقی بمانند.

❌نیچه به شدت از اخلاق مسیحیت متنفر بود زیرا معتقد بود در این اخلاقیات :

انسانی که واقعاً ضعیف و مریض است و باید کنار  گذاشته شود، به عنوان یک انسان خوب و آرمانی توصیف شده است و انسان قوی و سالم به عنوان انسانی شریر و منفور شناسایی شده است!

فراسوی نیک و بد،‌ فردریش نیچه،‌ ترجمة داریوش آشوری،‌ (تهران: خوارزمی، 1373)، قطعة 222 و 260؛ اراده قدرت،‌ فردریش نیچه،‌ ترجمة مجید شریف (تهران: جامی، 1377) قطعة 205،‌ 247،‌ 252 و 368؛ اینک آن انسان،‌ فردریش نیچه، ترجمة بهروز صفدری، (تهران: فکر روز، 1378) ص181 ـ 182؛ فلسفه اخلاق، ژکس،‌ص112 ـ 115 و نیچه فیلسوف فرهنگ، فردریک کاپلستون، ترجمة علیرضا بهبهانی و علی اصغر حلبی، ص196 ـ 204.

3- نیچه به برابری انسان ها با یک دیگر معتقد نبود وی معتقد بود که به جای دم زدن از برابری انسان‌ها باید به انسان برتر» (ابرمرد) بیندیشیم.

چنین گفت زرتشت، فردریش نیچه،‌ ترجمة مسعود انصاری،‌ (تهران: جامی، 1377)، ص135 و ص336 و اراده قدرت،‌ قطعة 765، 957 و 1001.

"عدم تساوی میان انسان‌ها و پذیرش وجود نوعی نابرابری طبیعی در میان آنان یکی از مهم‌ترین اصول و مبانی اندیشه اخلاقی ‌نیچه‌ است. وی بر این عقیده بود که مردم از هیچ جهتی با یکدیگر مساوی نیستند"

تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل،‌ ج2، ص1049؛ و فلسفه اخلاق،‌ ژکس، ص114.

"فریاد برابری و مساوات را معلول ضعف و ناتوانی طرفداران این ایده می‌دانست و به همین دلیل بودکه با نظام دموکراسی که اشراف و قدرتمندان را هم سطح مردمان عادی می‌سازد،‌ به شدت، مخالفت می‌کرد.

تاریخ فلسفه غرب، ج2، ص1041 ـ 1042

4- اخلاق سروران و اخلاق بردگان:

"نیچه‌ با توجه به همین تفکر طبقاتی خود و بر اساس این دسته بندی‌ای که از مردم ارائه می‌دهد در بسیاری از آثار خود از دو نوع اخلاق سخن می‌گوید: اخلاق سروران و اخلاق بردگان"

چنین گفت زرتشت،‌ ص137؛ فراسوی نیک و بد، قطعة 260؛‌ ارادة‌ قدرت، قطعة 268 و همچنین، ر.ک: تاریخ فلسفة‌،‌ کاپلستون، ج7، ترجمة داریوش آشوری،‌ (تهران: سورش و علمی و فرهنگی، 1367)،‌ ص391 ـ 393؛‌ تاریخچة‌ فلسفه اخلاق، ص444 ـ 450

"نیچه‌ معمولاً از مردم عادی به عنوان مشتی بی‌سر و پا نام می‌برد"

تاریخ فلسفه غرب، ج2، ص1041 

5- معیار اخلاق نزد نیچه !:

‌به طور خلاصه، نیچه بر این باور است که برای تشخیص فضایل و رذایل اخلاقی باید دید که چه کاری موجب تقویت حس قدرت طلبی ما می‌شود و چه کاری موجب تضعیف این حس می‌شود: کارهای نوع اول، فضیلت و کارهای نوع دوم، رذیلت به حساب می‌آیند. خود وی در تعریف خوب» و بد» اخلاقی می‌گوید:

نیک چیست؟ آنچه حس قدرت را تشدید می‌کند، اراده به قدرت و خود قدرت را در انسان. بد چیست؟ آنچه از ناتوانی می‌زاید. نیک بختی چیست؟ احساس این که قدرت افزایش می‌یابد؛ احساس چیره شدن بر مانعی. نه خرسندی بل قدرت بیشتر. . ناتوانان و ناتندرستان باید نابود شوند: این است نخستین اصل بشر دوستیِ ما. انسان باید آنها را (یعنی ناتوانان و ناتندرستان را) در این مهم یاری کند. چه چیز زیان‌بخش‌تر از هر تباهی است؟ همدردیِ فعال نسبت به ناتوانان و ناتندرستان؛ یعنی مسیحیت.

دجال، ص26 ـ 27.

6- نیچه : عشق به هم نوع در قیاسِ با ترس از هم نوع همواره چیزی است فرعی و کما بیش قرار دادی و یک سره خیالی.

کتاب فراسوی نیک و بد ،صفحه ی 153،بخش درباره ی تاریخ طبیعی اخلاق

نیچه رسما عشق به همنوع را یک خیال می داند !

7- نیچه مطمئنا از هرجهت یک نخبه گرا بود او "اشراف قدرتمند" را تحسین می کرد و همدلی یهودی مسیحیان (و رواقیون و بودائیان) با ضعفا را نقد می کرد . این کار او چهره ی ناخوشایندی به نوشته های او می داد. 

فیلسوفان بدکردار ،نایجل راجرز و مل تامپسون ، صفحه 134


شبهه:

بهمن جازویه همان ابن ملجم است

بهمن جازویه قهرمان ایرانی از جان گذشته ای که علی ابن ابوطالب را به ضرب شمشیر از روبرو (و نه از پشت آنگونه که مسلمانان بیان میکنند)  به شهادت رساند و مسلمانان هویت او را برای ۱۴۰۰ سال مـخفی نگه داشته اند، به گفته تاریخ، بعد از اینکه بهمن به دست اعراب اسیر می شود، او رابهمراه سایر اسرا برای بیگاری و بردگی و یا فروش به دربار خلیفه می فـرستند. از آنجائی که فردی بسیار توانا و هنرمند و صنعتگر بوده، خلیفه از فروش او صرف نظر و او را بکار می گمارند. نام او را می پرسند: میگوید بهمن جازویه”، اما تلفظ نام او برای اعراب تازی بسیار مشکل بود.

( متن شبهه خلاصه شده است)

پاسخ:

1️⃣بهمن جازویه سردار دلیر ایرانی در نبرد جسر در  سال ۱۵ هجری قمری، مردی سالخورده بوده است و دارای نشان افتخار از سوی دربار ساسانی در حالی که علی در سال ۴۰ هجری یعنی ۲۵ سال بعد کشته شد.

2️⃣ منابع معتبر تاریخی مرتبط از جمله ابن خلدون و ابن اثیر و طبری و واقدی هیچکدام ایرانی بودن ابن ملجم مرادی را تائید نمی‌کنند

استاد ابراهیم پور داود ایران شناس معاصر نویسنده کتاب آناهیتا در صفحه 337 زمان قتل بهمن جاذویه را سال 637 میلادی ذکر می کند در حالی ابن ملجم علی ابن ابی طالب را در سال 661 میلادی مصادف با 40 هجری یعنی چیزی حدود 24 سال بعد از کشته شدن بهمن جاذویه در جنگ قادیسیه توسط عربان است.

3️⃣در تاریخ #طبری نیز از ابن ملجم بنام عبدالرحمن بن عمر ملجم مرادی از قبیله #کنده از یمن یاد شده است قبیله وی بعد ها در مصر ساکن می شود. اثری از ایرانیت او دیده نمی شود.و نام پدرش نیز عمر بوده است.او در فتح مصر از سواران قبیله بنی تدؤل بود. او پیرو علی بن ابی طالب(ع) بود و در صفین حضور داشت ولیکن از خوارج شد.برای مطالعه بیشتر در این مورد به الأعلام، ج۳، ص۳۳۹ مراجعه کنید.

4️⃣بلاذری به نقل از کلبى او را عبدالرحمان بن عمرو بن ملجم خوانده است . گفته اند تبار وی به اعراب حمیری مى رسد.ابن سعد نیز می نویسد ابن ملجم از قبیلة مراد بود که با بنى جبّله از قبیلة کنده هم پیمان بودند ابن حبیب نیز او را از قبیلة تجوب ، یکى از قبایل حمیری و هم پیمان قبیلة مراد خوانده اند

5️⃣در مورد ایرانی بودن ابن ملجم مرادی هیچ نوشته ای در میان مورخان عرب وجود ندارد و  از او بعنوان یک عرب از قبیله مراد یا کنده یا از تبار اعراب حمیری و یا اهل یمن یاد می شود هیچ نوشته ای در مورد ایرانی بودن وی ذکر نشده است.

6️⃣بدون شک بهمن جاذویه یکی از دلاورترین سرداران ایرانی بود و بارها توانسته بود شکست های بسیاری را بر سپاه اعراب وارد سازد اما در هیچ جای تاریخ ردی از وی در ماجرای قتل علی ابن ابوطالب دیده نمی شود و این تنها یک مغلطه از سوی عده ای وطن پرست متعصب است.

7️⃣همان‌طور که اصل و نسب شخصیت‌های بزرگ تاریخ و انسان‌های والا مقام و مؤثر [و در رأس آنها پیامبران و امامان] پنهان نمی‌ماند، اصل و نسب شخصیت‌های منفور که بنیانگذار بدترین انحرافات و یا شدیدترین جنایت‌ها بودند [و از جمله ابن ملجم مرادی لعنة‌الله] نیز مخفی و مبهم نمانده است که اکنون وی را ایرانی بخوانند.

8️⃣نام کامل این تروریست که از سوی پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله اشقی الاشقیاء» لقب گرفته بود و قاتل امیرالمؤمنین، مولی الموحدین، علی بن ابیطالب علیه‌السلام که امام اول شیعیان و خلیفه چهارم اهل سنّت بوده است، #عبدالرحمن بن عمرو بن ملجم مرادی» می‌باشد. و طبق اسناد موثق و معتبر نزد شیعه و سنّی، نسب او عرب و از قبیله بنی مراد بوده است.

9️⃣ #بلاذری، از مورخین و محدثین اهل سنت است، به نقل از کلبى او را عبدالرحمان بن عمرو بن ملجم خوانده است. (2/488) – ابن سعد می‌نویسد: ابن ملجم از قبیله مراد بود که با بنى جبّله از قبیلخ کنده هم پیمان بودند (3/35)

هدف اصلی او و همدستانش از این ترور، انتقام» بود، اما هیچ ربطی به تازی و فارسی و این نقل‌ها نداشت، بلکه انتقام کشته شدگان خوارج در جنگ با ایشان بود. خوارج برای خود اسم و رسمی داشتند و مشهور به عبادت، زهد، جهاد و حفظ قرآن و شب زنده‌داری بودند، اما به روی ایشان شمشیر کشیدند. آنها پس از آن که در قضیه حکمیت و .، به خطاهای خود پی‌بردند، به جای آن که خود را محکوم کنند، امام را متهم کردند و در آخر نیز نتیجه گرفتند سران هر دو جریان را ترور کنند، چنان چه قرار بود دو همدست عرب دیگر او نیز همزمان معاویه و عمرو عاص را بکشند که آنها موفق نشدند.


بر اساس تحقیقات منتشر شده، روزه داری از سپیده دم تا غروب آفتاب به مدت سی روز نقش حیاتی در بهبود مقاومت انسولین و محافظت در برابر رژیم غذای پرچرب و شیرین ایفا می‌کند.

این تحقیق که بر مبنای روزه ماه رمضان انجام شده است، یک تمرین معنوی برای مسلمانان است که یک روش بالقوه را برای درمان شرایط مرتبط با چاقی از جمله دیابت، سندروم متابولیک و بیماری های غیر الکی کبد چرب ارائه می‌کند

دکتر عایشه لیلا میندیک اوغلو نویسنده اصلی این مطالعه و استادیار پزشکی و جراحی کالج بِیلِر در تگزاس گفت:بر اساس داده های سازمان سلامت جهانی،چاقی، زندگی 650 میلیون نفر از جمعیت جهان  را تحت تاثیر قرار می دهد و انها را در معرض بیماری مختلفی قرار می دهد.

تغذیه و روزه گرفتن میتواند تاثیر چشم گیری در چگونگی سوخت و ساز پروتئین هایی داشته باشد که باعث کاهش مقاومت انسولین و حفظ وزن ایده آل بدن شود. بنابراین زمان و حدفاصل زمانی بین وعده های غذایی میتواند یک فاکتور مهم برای افرادی باشد که در معرض شرایط چاقی قرار دارند

یک مطالعه ازمایشی با حضور 14 فرد سالم که در ماه رمضان به مدت 4 هفته از طلوع آفتاب تا غروب افتاب به مدت 15 ساعت روزه گرفتند انجام شد.

محققان نمونه خون های اشخاص را یک بار قبل از روزه داری(قبل از شروع رمضان) ، یک بار در هفته چهارم روزه داری و یک هفته پس از روزه داری(یک هفته پس از ماه رمضان) جمع آوری کردند. 

نتایج حاصل از نمونه های خون، افزایش سطوحی از پروتئین تروپومیوزین 1،3 و 4 را نشان داد که که نقش مهمی در حفظ سلول های سالم و بازسازی سلول ها  برای پاسخ بدن به انسولین دارند.

تروپومیوزین 3 نقش مهمی در افزایش حساسیت به انسولین ایفا می کند، که به سلول های بدن اجازه می دهد  به شکل موثر تری از گلوکز بدن استفاده کند و قند خون را کاهش دهند.

یافته های این تحقیق یک افزایش قابل ملاحظه در تولید پروتئین تروپومیوزین 3 بین شروع روزه داری و یک هفته پس از روزه داری (یک هفته پس از ماه رمضان) را نشان داد. نتایج مشابهی در این بازه زمانی در تولید پروتئین tpm1  و tpm4 نیز یافت شد

بر اساس تحقیقات اولیه، ما باور داریم که روزه داری از طلوع افتاب تا غروب افتاب ممکن است برای کسانی که با پیامدهای چاقی مبارزه می‌کنند یک عمل مقرون به صرفه باشد.

https://medicalxpress.com/news/2019-05-dawn-to-sunset-fasting-potential-treatment-obesity-related.html


⭕️وقتی جهان علم در قرن بیست و یکم دربرابر عظمت علمی گفتارهای امام علی علیه السلام سر تعظیم فرود می آورد:

✍️ دقیقا در همان روزهایی که عده ای متوهمانه فکر می کنند نقل کردن سخنان اهل بیت یعنی ماندن در 1400 سال پیش تمامی سایتهای علمی دنیا در برابر عظمت علمی گفتار امام علی علیه السلام سر تعظیم فرود می آورند ، قرن ها قبل امام علی علیه اسلام به مردم توصیه می کرد برای سلامت بیشتر پیش از انکه احساس سیری بکنند دست از غذا خوردن بکشند امروزه بعد از تحقیقات فراوان محققان اعلام می کنند که پیام  احساس سیری درواقع 20 دقیقه بعد از پر شدن معده به وسیله ی هورمون لپتین (leptin) به مغز ما ارسال می شود و اگر ما زودتر از احساس سیری دست از غذا خوردن نکشیم ، چاق می شویم . بعبارت دیگر اگرچه پیغام سیر شدن به مغز ما نرسیده و ماهنوز احساس سیری نمی کنیم اما معده ی ما پرشده است و ادامه دادن به خوردن باعث چاقی ما می شود . 

سایت healthyeating اینگونه این خبر که بین احساس سیری و پرشدن معده اختلاف زمانی وجود دارد را در سال 2018  نشر داده است: 

the feeling of satiety is not caused by your stomach being full. Instead, feeling full is a result of your brain reacting to chemicals released when you put food or drink in your stomach. Your brain takes around 20 minutes to register these chemicals.

ترجمه : 

احساس سیری بدلیل پر شدن معده ی شما نیست . بلکه احساس سیری پاسخ مغز شما به ازاد شدن پیک های شیمیایی در اثر خوردن یا نوشیدن است . حدودا 20 دقیقه طول می کشد تا مغز شما این پیغام شیمیایی را دریافت کند .

https://healthyeating.sfgate.com/stomach-full-stop-eating-3080.html

بخش سلامت BBC بصورت خلاصه علت اینکه چرا 20 دقیقه ازاد شدن هورمون طول می کشد را اینگونه توضیح می دهد :

When we eat, it normally takes 20 minutes for food to get from the stomach to the ileum, causing the release of PYY and the message to the brain, "I'm full".

ترجمه :

زمانی که‌ ما غذا میخوریم بطور معمول 20 دقیقه طول می کشد تا غذا از معده به ایلئوم برود و در نتیجه هورمون PYY ازاد شود و به مغز این پیغام را بدهد که من پر شده ام . 

https://www.bbc.com/news/health-18779997

♦️جالب اینست که دانشگاه هاروارد با استفاده از همین موضوع که پیغام احساس سیری دیرتر به مغز می رسد، آهسته غذا خوردن را راه موثری برای کاهش وزن اعلام کرد ، چرا که با آهسته غذا خوردن ، بین بازه ی شروع کردن به خوردن تا رسیدن پیغام سیری به مغز عملا مقدار کمتری غذا وارد بدن ما می شود و به این ترتیت روند چاقی کند و روند لاغری سریع می شود .  

Why eating slowly may help you feel full faster

https://www.health.harvard.edu/blog/why-eating-slowly-may-help-you-feel-full-faster-20101019605

پی نوشت : همانگونه که می بینید موضوعی که روزی مولای متقیان حضرت علی علیه السلام در اوج جهل زمانه ش می گفت امروزه تبدیل به یک حقیقت علمی شده است . و تمام متخصصین علوم تغذیه هم صدا با امام علی علیه السلام می گویند باید پیش از سیر شدن دست از غذا خوردن کشید ، جای تاسف دارد که در تبلیغ شخصیت حضرت علی علیه السلام از مقام علمی ایشان کمتر سخن گفته می شود . 

✍️ این مقاله را تقدیم می کنیم به تمامی دشمنان حضرت (ع) که اکثراً سوادی کمتر از دیپلم دارند و دانشمند بزرگی مانند علی ابن ابیطالب (علیهما السلام) را به خیال خودشان نقد می کنند.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها